امضای قرارداد جدید میان ایران و شرکت توتال درحالی خبرساز شد که میتوان از آن با عنوان برگی از افتخارات دولت یازدهم در «دیپلماسی انرژی» یاد کرد؛ موفقیتی که رسانههای خارجی، محافل دیپلماتیک و سیاستگذاران انرژی آن را بهدقت رصد میکنند، اما برخی منتقدان دولت با بحثهای فرعی و گاه ایذایی سعی در مخدوشکردن آن داشتهاند. این قرارداد از آن جهت در محافل بینالمللی مهم است که در انتهای یک رشته فعالیتهای منسجم و چندوجهی در دستگاه دیپلماسی- اقتصادی وزارت نفت بوده است؛ امری که استقرارداشتن یک دولت مقتدر و اقتصادِ انرژی کارآمد در کشور را نشان میدهد؛ دولتی که میتواند تضمینهای امنیتی لازم را به دیگر سرمایهگذاران جهانی بدهد تا برای ورود به بازار ایران تردیدها را کنار گذاشته و به این کشور به عنوان یک بازار «امن و سالم» اقتصادی نگاه کنند. به این معنا که ایران اقتصاد بزرگی است که قادر است به صورت خودبنیاد امنیتش را تضمین کند و با اتصال به شبکه بازار جهانی، کشوری ثباتآفرین باشد.
دانستن این معانی از آن جهت اهمیت دارد که برخی محافل سیاسی در داخل کشور، با اختلاط بحثهای سیاسی و جناحی با اقتصاد انرژی، آگاهانه یا ناآگاهانه مسیری را پیشگرفتهاند که زیان آن تنها متوجه مردم، دولت یا اقتصاد کنونی ما نیست، بلکه با ایجاد بحرانهای کاذب، منافع ملی کشور را در همه ابعاد زمانی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی مخدوش میکنند. این نگاه سعی دارد به افکار عمومی بقبولاند که انعقاد قرارداد با شرکت توتال تحت شرایط جدید، یک تصمیم خلقالساعه، عجولانه و محرمانه بوده است که محصول زدوبندهای سیاسی دولت در حوزه انرژی است. این در حالی است که یک ماهونیم پس از انتخابات ریاستجمهوری در ایران، شرکتهای بزرگ اروپایی و آسیایی همچون شل، توتال، CNPC، ساینوپک، لوک اویل، پترومینا، OMV و... دعوتنامههای ایران برای حضور در مناقصه میدان بزرگ و مشترک نفتی آزادگان را دریافت کردند و مدیرعامل توتال رسما اعلام کرد ریسک سرمایهگذاری در ایران را میپذیرد و تابستان پروژه خود در پارسجنوبی را با یک میلیارد دلار کلید میزند.
خوب است بدانیم که دولت یازدهم از ابتدای فعالیت خود راهبرد تنشزدایی از حوزه انرژی را پیش گرفته و در سایه مذاکرات برجام توانسته دنیا را متقاعد کند تلقی ایران از جهان آینده، دربردارنده «استفاده صلحآمیز از انرژی» و «مصونیتبخشی به ذخایر استراتژیک» آن است و در همین راستا، با تلاشی سه سال و نیمه، قراردادی برای توسعه فاز 11 امضا کرده و قرار است در آینده نزدیک به پنج میلیارد دلار سرمایهگذاری خارجی در کشور صورت گیرد. بهاینترتیب، با یک مقایسه ساده میان راهبردهای گذشته در حوزه انرژی با وضعیت کنونی، میشود فهمید که استفاده صلحآمیز و مصونیتبخشی به ذخایر استراتژیک، حامل چه معانی، راهبردها و پیامدهایی است.
1- سیستم سابق استخراج ایران از میدانهای نفتی و گازی، چه در مرحله استخراج چه در مرحله فراوری و مصرف، با عاملیت طرفهای داخلی نهتنها مقرون به صرف نبود، بلکه باعث ازبینرفتن ذخایر مذکور میشد؛ در شیوه گذشته حداکثر ظرفیت استخراجی کشور حدود 24 درصد از چاهها را شامل شده و مابقی آن غیرقابل استحصال میشد. این در حالی است با امضای قرارداد جدید توتال در 20 سال دوره قرارداد، 335 میلیارد مترمکعب گاز طبیعی غنی و ترش از این میدان مشترک تولید میشود که از این گاز غنی ترش، میتوان حدود 290 میلیون بشکه میعانات گازی، 14 میلیون تن گاز مایع، 12 میلیون تن اتان و دو میلیون تن گوگرد به همراه 315 میلیارد مترمکعب گاز سبک شیرین تولید کرد. امری که علاوه بر متوازنسازی تولید در منطقه، آینده انرژی را نیز با ثبات میکند.
2- استمرار شرایط گذشته، فارغ از اینکه عقبماندن از رقابت را در پیداشت، پیامهای متناقضی را از کشور مخابره میکرد؛ معنای بستن «درهای اقتصاد انرژی» تحریم معکوس ایران از داخل و انزوای کشور است؛ این در شرایطی است که دستگاه دیپلماسی کشور، مدام از ظالمانهبودن تحریمها حرف میزند، اما اقتصاد ما سخن دیگری میگوید. طبیعی است که جهان، کنشهای اقتصادی را تحلیل میکند، نه صرفا سخنان دیپلماتیک را.
3- برخی از کارفرمایان داخلی در حوزه میادین گازی و نفتی، نهتنها کارنامه پرهزینهای در تضاد با اقتصاد مقاومتی داشتند، بلکه از نظر زمانی نیز پروژهها را به گونهای تحویل میدادند که عملا زیان عمدهای متوجه کشور میشد. به عنوان مثال یک پروژه که باید در بازه زمانی مشخصی تحویل داده شود، وقتی اتمام آن بیش از چندین سال از تاریخ عقد قرارداد طول میکشد، به این معناست که کشور به اندازه ظرفیت تولید و فروش روزانه در مدت مذکور ضرر مالی کرده است. با وجود این، به گفته مهندس زنگنه چنانچه عملکرد شرکتهای ایرانی رضایتبخش باشد، طبق قراردادهای جدید تا 70 درصد قراردادهای بعدی میتواند به واسطه شرکتهای ایرانی صورت بگیرد.
4- نکته دیگر در ارتباط با محاسبات منتقدان قراردادهای جدید نفتی این است که آنها حتی در رقابت خارجی، بدون واردکردن فاکتور زمان، این محاسبات را انجام میدهند. نتیجه رویکرد «خودتحریمی» کاهش تولید و استخراج از میادین نفتی و گازی کشور در شرایطی بود که رقبای میادین مشترک به صورت فزاینده تولید خود را بالا میبردند؛ بنابراین در دوران تحریم در عوض صادرات محدود ایران از سوی دولت با کشورهایی نظیر هند و چین تهاتر انجام میشد یا در داخل کشور به صورت خام در اختیار برخی افراد قرار میگرفت و ظهور بابک زنجانی نتیجه اتخاذ چنین رویکردی در گذشته بوده است. در این شرایط بود که مهندس زنگنه با رویکرد دیپلماسی انرژی خود توانست سهم کشور از تولید را در اوپک و بازارهای جهانی- با وجود رویکردهای اصلی این بازارها- افزایش دهد؛ بهطوریکه درحالحاضر حدود 50 هزار بشکه نفت خام از میدان مشترک نفتی آزادگان برداشت میشود که بنابر برنامه جامع توسعه آزادگان جنوبی، تولید حدود 320 هزار بشکه نفت در روز در دستور کار است.
بسیار بجاست اشاره کنیم با رویکرد گذشته نهتنها این منابع به صورت یکطرفه از سوی رقبای خارجی استخراج میشدند، بلکه بیم آن میرفت با مسابقه حفاری در میادین مشترک از سوی همسایگان ساختار مخازن به کل نابود شود. در عوض قراردادهای جدید نفتی این فرصت را برای شرکتهای داخلی مانند پتروپارس ایجاد میکند تا از «تضمینهای انتقال فناوری در همه سطوح» عملیات استخراج نفت و گاز بهرهگیری لازم را به نفع خودکفایی داخلی داشته باشند.
5- باید دقت داشت که خریداران نفت در جهان برعکس تولیدکنندگان آن، جزء کشورهایی محسوب میشوند که در اصطلاح پادبانهای بینالمللی امنیت هستند. به همین دلیل، هرگونه ادعای مبنی بر ایجاد و استمرار امنیت در منطقه یا جهان بدون مشارکتجمعی آنها، علاوهبر اینکه به بحران ختم میشود، مسبوق به سابقه نیز نبوده است. رویکردهای قبلی به گونهای بود که هند و چین عملا قادر بودند با حیثیت اقتصادی کشور بازی کنند و کار به مرحله تهاتر نفت با برنج رسیده بود، اما در دوره اخیر وزارت نفت، اقتدار ایران در بازارهای انرژی بار دیگر بازیابی شد.
در انتهای این جستار باید اشاره کنیم شرایط کشور به گونهای است که طبق برنامه پنجساله باید 200 میلیارد دلار سرمایه برای بخش بالادستی و پاییندستی نفت جذب شود که بیش از 70 درصد آن باید از منابع خارجی تأمین شود، اما این امر نیازمند پذیرش شرایط جدید ایران در همه حوزههای سیاسی اجتماعی و اقتصادی از سوی عاملان اقتصادی داخلی و خارجی است؛ با برجام، دولت توانست علاوه بر «دیوار تحریم»، «اقتصاد تحریم» را نیز از بین ببرد؛ بنابراین همه شرکای دولت در اقتصاد اعم از داخلی و خارجی، باید با فهم و پذیرش این مقوله که دوران جدیدی آغاز شده است به رویکرد هزینه - فایده در همه ابعاد اقتصاد برسند.
** مهدی یوسفی، مدیرعامل سازمان منطقه ویژه اقتصادی انرژی پارس
امضای قرارداد جدید میان ایران و شرکت توتال درحالی خبرساز شد که میتوان از آن با عنوان برگی از افتخارات دولت یازدهم در «دیپلماسی انرژی» یاد کرد؛ موفقیتی که رسانههای خارجی، محافل دیپلماتیک و سیاستگذاران انرژی آن را بهدقت رصد میکنند، اما برخی منتقدان دولت با بحثهای فرعی و گاه ایذایی سعی در مخدوشکردن آن داشتهاند. این قرارداد از آن جهت در محافل بینالمللی مهم است که در انتهای یک رشته فعالیتهای منسجم و چندوجهی در دستگاه دیپلماسی- اقتصادی وزارت نفت بوده است؛ امری که استقرارداشتن یک دولت مقتدر و اقتصادِ انرژی کارآمد در کشور را نشان میدهد؛ دولتی که میتواند تضمینهای امنیتی لازم را به دیگر سرمایهگذاران جهانی بدهد تا برای ورود به بازار ایران تردیدها را کنار گذاشته و به این کشور به عنوان یک بازار «امن و سالم» اقتصادی نگاه کنند. به این معنا که ایران اقتصاد بزرگی است که قادر است به صورت خودبنیاد امنیتش را تضمین کند و با اتصال به شبکه بازار جهانی، کشوری ثباتآفرین باشد.
دانستن این معانی از آن جهت اهمیت دارد که برخی محافل سیاسی در داخل کشور، با اختلاط بحثهای سیاسی و جناحی با اقتصاد انرژی، آگاهانه یا ناآگاهانه مسیری را پیشگرفتهاند که زیان آن تنها متوجه مردم، دولت یا اقتصاد کنونی ما نیست، بلکه با ایجاد بحرانهای کاذب، منافع ملی کشور را در همه ابعاد زمانی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی مخدوش میکنند. این نگاه سعی دارد به افکار عمومی بقبولاند که انعقاد قرارداد با شرکت توتال تحت شرایط جدید، یک تصمیم خلقالساعه، عجولانه و محرمانه بوده است که محصول زدوبندهای سیاسی دولت در حوزه انرژی است. این در حالی است که یک ماهونیم پس از انتخابات ریاستجمهوری در ایران، شرکتهای بزرگ اروپایی و آسیایی همچون شل، توتال، CNPC، ساینوپک، لوک اویل، پترومینا، OMV و... دعوتنامههای ایران برای حضور در مناقصه میدان بزرگ و مشترک نفتی آزادگان را دریافت کردند و مدیرعامل توتال رسما اعلام کرد ریسک سرمایهگذاری در ایران را میپذیرد و تابستان پروژه خود در پارسجنوبی را با یک میلیارد دلار کلید میزند.
خوب است بدانیم که دولت یازدهم از ابتدای فعالیت خود راهبرد تنشزدایی از حوزه انرژی را پیش گرفته و در سایه مذاکرات برجام توانسته دنیا را متقاعد کند تلقی ایران از جهان آینده، دربردارنده «استفاده صلحآمیز از انرژی» و «مصونیتبخشی به ذخایر استراتژیک» آن است و در همین راستا، با تلاشی سه سال و نیمه، قراردادی برای توسعه فاز 11 امضا کرده و قرار است در آینده نزدیک به پنج میلیارد دلار سرمایهگذاری خارجی در کشور صورت گیرد. بهاینترتیب، با یک مقایسه ساده میان راهبردهای گذشته در حوزه انرژی با وضعیت کنونی، میشود فهمید که استفاده صلحآمیز و مصونیتبخشی به ذخایر استراتژیک، حامل چه معانی، راهبردها و پیامدهایی است.
1- سیستم سابق استخراج ایران از میدانهای نفتی و گازی، چه در مرحله استخراج چه در مرحله فراوری و مصرف، با عاملیت طرفهای داخلی نهتنها مقرون به صرف نبود، بلکه باعث ازبینرفتن ذخایر مذکور میشد؛ در شیوه گذشته حداکثر ظرفیت استخراجی کشور حدود 24 درصد از چاهها را شامل شده و مابقی آن غیرقابل استحصال میشد. این در حالی است با امضای قرارداد جدید توتال در 20 سال دوره قرارداد، 335 میلیارد مترمکعب گاز طبیعی غنی و ترش از این میدان مشترک تولید میشود که از این گاز غنی ترش، میتوان حدود 290 میلیون بشکه میعانات گازی، 14 میلیون تن گاز مایع، 12 میلیون تن اتان و دو میلیون تن گوگرد به همراه 315 میلیارد مترمکعب گاز سبک شیرین تولید کرد. امری که علاوه بر متوازنسازی تولید در منطقه، آینده انرژی را نیز با ثبات میکند.
2- استمرار شرایط گذشته، فارغ از اینکه عقبماندن از رقابت را در پیداشت، پیامهای متناقضی را از کشور مخابره میکرد؛ معنای بستن «درهای اقتصاد انرژی» تحریم معکوس ایران از داخل و انزوای کشور است؛ این در شرایطی است که دستگاه دیپلماسی کشور، مدام از ظالمانهبودن تحریمها حرف میزند، اما اقتصاد ما سخن دیگری میگوید. طبیعی است که جهان، کنشهای اقتصادی را تحلیل میکند، نه صرفا سخنان دیپلماتیک را.
3- برخی از کارفرمایان داخلی در حوزه میادین گازی و نفتی، نهتنها کارنامه پرهزینهای در تضاد با اقتصاد مقاومتی داشتند، بلکه از نظر زمانی نیز پروژهها را به گونهای تحویل میدادند که عملا زیان عمدهای متوجه کشور میشد. به عنوان مثال یک پروژه که باید در بازه زمانی مشخصی تحویل داده شود، وقتی اتمام آن بیش از چندین سال از تاریخ عقد قرارداد طول میکشد، به این معناست که کشور به اندازه ظرفیت تولید و فروش روزانه در مدت مذکور ضرر مالی کرده است. با وجود این، به گفته مهندس زنگنه چنانچه عملکرد شرکتهای ایرانی رضایتبخش باشد، طبق قراردادهای جدید تا 70 درصد قراردادهای بعدی میتواند به واسطه شرکتهای ایرانی صورت بگیرد.
4- نکته دیگر در ارتباط با محاسبات منتقدان قراردادهای جدید نفتی این است که آنها حتی در رقابت خارجی، بدون واردکردن فاکتور زمان، این محاسبات را انجام میدهند. نتیجه رویکرد «خودتحریمی» کاهش تولید و استخراج از میادین نفتی و گازی کشور در شرایطی بود که رقبای میادین مشترک به صورت فزاینده تولید خود را بالا میبردند؛ بنابراین در دوران تحریم در عوض صادرات محدود ایران از سوی دولت با کشورهایی نظیر هند و چین تهاتر انجام میشد یا در داخل کشور به صورت خام در اختیار برخی افراد قرار میگرفت و ظهور بابک زنجانی نتیجه اتخاذ چنین رویکردی در گذشته بوده است. در این شرایط بود که مهندس زنگنه با رویکرد دیپلماسی انرژی خود توانست سهم کشور از تولید را در اوپک و بازارهای جهانی- با وجود رویکردهای اصلی این بازارها- افزایش دهد؛ بهطوریکه درحالحاضر حدود 50 هزار بشکه نفت خام از میدان مشترک نفتی آزادگان برداشت میشود که بنابر برنامه جامع توسعه آزادگان جنوبی، تولید حدود 320 هزار بشکه نفت در روز در دستور کار است.
بسیار بجاست اشاره کنیم با رویکرد گذشته نهتنها این منابع به صورت یکطرفه از سوی رقبای خارجی استخراج میشدند، بلکه بیم آن میرفت با مسابقه حفاری در میادین مشترک از سوی همسایگان ساختار مخازن به کل نابود شود. در عوض قراردادهای جدید نفتی این فرصت را برای شرکتهای داخلی مانند پتروپارس ایجاد میکند تا از «تضمینهای انتقال فناوری در همه سطوح» عملیات استخراج نفت و گاز بهرهگیری لازم را به نفع خودکفایی داخلی داشته باشند.
5- باید دقت داشت که خریداران نفت در جهان برعکس تولیدکنندگان آن، جزء کشورهایی محسوب میشوند که در اصطلاح پادبانهای بینالمللی امنیت هستند. به همین دلیل، هرگونه ادعای مبنی بر ایجاد و استمرار امنیت در منطقه یا جهان بدون مشارکتجمعی آنها، علاوهبر اینکه به بحران ختم میشود، مسبوق به سابقه نیز نبوده است. رویکردهای قبلی به گونهای بود که هند و چین عملا قادر بودند با حیثیت اقتصادی کشور بازی کنند و کار به مرحله تهاتر نفت با برنج رسیده بود، اما در دوره اخیر وزارت نفت، اقتدار ایران در بازارهای انرژی بار دیگر بازیابی شد.
در انتهای این جستار باید اشاره کنیم شرایط کشور به گونهای است که طبق برنامه پنجساله باید 200 میلیارد دلار سرمایه برای بخش بالادستی و پاییندستی نفت جذب شود که بیش از 70 درصد آن باید از منابع خارجی تأمین شود، اما این امر نیازمند پذیرش شرایط جدید ایران در همه حوزههای سیاسی اجتماعی و اقتصادی از سوی عاملان اقتصادی داخلی و خارجی است؛ با برجام، دولت توانست علاوه بر «دیوار تحریم»، «اقتصاد تحریم» را نیز از بین ببرد؛ بنابراین همه شرکای دولت در اقتصاد اعم از داخلی و خارجی، باید با فهم و پذیرش این مقوله که دوران جدیدی آغاز شده است به رویکرد هزینه - فایده در همه ابعاد اقتصاد برسند.
** مهدی یوسفی، مدیرعامل سازمان منطقه ویژه اقتصادی انرژی پارس