امروزه شاهد صحبت از جوامع شبکه ای به جای جوامع صنعتی هستیم. در جوامع شبکه ای گرانقیمت ترین کالا بر خلاف دوره های گذشته دیگر نفت نیست، بلکه اطلاعات، ارزشی به مراتب بالاتر از هر سرمایه دیگری داشته و رشته های مهندسی جای خود را به رشته های مرتبط با مدیریت فناوری اطلاعات و ارتباطات، مدیریت اطلاعات و دانش و مطالعات فرهنگی داده است.
تا چند وقت پیش شاید افتخار هر خانواده ای ایرانی این بود که بگوید فرزند من دانشجوی رشته مهندسی است و بالطبع فرزندان خانواده ها هم دوست داشتند که آنها را آقا یا خانم مهندس صدا کنند، اما این روزها به نظر می رسد رفته رفته آن شدت و حدت استقبال گذشته نسبت به رشته های مهندسی در حال کم شدن است.
رشته های مهندسی کم کم جای خود را به رشته های جدیدتری مانند مدیریت دانش و اطلاعات، سیاست گذاری علمی و فناوری، برنامه ریزی شهری، مطالعات فرهنگی و اجتماعی، روانشناسی و البته وکالت می دهند تا جایی که رئیس جمهور دولت یازدهم در نطق آتشین خود در مناظره یازدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری گفت: «من حقوقدانم» و نسبت به داشتن پروانه وکالت افتخار کرده و آن را بسیار ارزشمند دانست.
همه این ها بیانگر ایجاد تغییراتی در علایق تحصیلی، آموزشی، پژوهشی و تخصصی جامعه ایرانی است. هرچند بررسی دلایل این تغییر و تحولات از جمله مواردی است که برای برنامه ریزی آتی ضرورت دارد، اما مهمتر از آن ایجاد تصویری دقیق از وضعیت فعلی و آینده جامعه ایرانی است تا مسوولان و سیاست گذاران فرهنگی و علمی و آموزشی کشور بتوانند متناسب با نیازهای جدید جامعه زمینه های لازم را برای ارتقای علمی و پژوهشی نسل چهارم و پنجم انقلاب فراهم کنند. به رغم اینکه برخی معتقدند افول اقبال جامعه نسبت به رشته های مهندسی به دلیل اشباع ظرفیت های شغلی است، اما من معتقدم این افول ناشی از یک گذار تاریخی از جوامع صنعتی به جوامع شبکه ای است. مفهوم انقلاب صنعتی که اولین بار در سال ۱۷۰۹ میلادی همزمان با استفاده از زغال سنگ به جای چوب برای سوخت شکل گرفت، باعث ایجاد و پررنگ شدن رشته های مهندسی در کشورهای مختلف جهان شد و این روند رو به رشد روزبه روز با شدت بیشتری ادامه داشت تا اینکه در سال ۱۹۶۲ آژانس طرح های پیشرفته پژوهشی ایالات متحده آمریکا موفق به راه اندازی نخستین شبکه ارتباطاتی اتصال دانشکده های مهندسی و علوم کاربردی با دانشکده روابط بین الملل کالیفرنیا شد و از این پس رفته رفته مفهوم انقلاب اطلاعاتی در افکار عمومی شکل گرفت.
فرآیند جدید توجه به انقلاب اطلاعاتی تا آنجا ادامه داشت که امروزه شاهد صحبت از جوامع شبکه ای به جای جوامع صنعتی هستیم. در جوامع شبکه ای گرانقیمت ترین کالا بر خلاف دوره های گذشته دیگر نفت نیست، بلکه اطلاعات، ارزشی به مراتب بالاتر از هر سرمایه دیگری داشته و رشته های مهندسی جای خود را به رشته های مرتبط با مدیریت فناوری اطلاعات و ارتباطات، مدیریت اطلاعات و دانش و مطالعات فرهنگی داده است. تحقیقات پیتر دراکر از نظریه پردازان برجسته مدیریت نشان می دهد که شرکت های بزرگ اروپایی حدود ۵۵ درصد درآمد خود را به مدیریت دانش اختصاص داده اند(دراکر، ۱۳۸۵). همچنین نوناکا و تاکه اوچی در کتاب معروف خود به نام «شرکت های دانش آفرین» می گویند: «ما معتقدیم شرکت های ژاپنی به علت مهارت وتخصص در «تولید و مدیریت دانش سازمانی» به موفقیت نائل شده اند»(نوناکا،۱۳۸۵). در چنین شرایطی طبیعی است که مشاغل مرتبط با دانش آفرینی (Knowledge Works) در کنار مدیریت دانش و اطلاعات از ارزشی به مراتب بیشتر از رشته های مهندسی برخوردار باشد. به عبارت دیگر با توسعه جوامع شبکه ای شاهد ارتقای جایگاه اجتماعی تولیدکنندگان دانش شبکه ای و مدیران سیستم های مبتنی بر گردش اطلاعات هستیم و همین امر البته کاهش محبوبیت رشته های مهندسی را به دنبال داشته است. به عنوان مثال توزیع شغلی کارکنان فعالیت های اقتصادی ایالات متحده آمریکا در سال ۱۹۹۳ بیانگر این بود که از مجموع شاغلان، تنها حدود ۱۲ درصد در بخش صنعت مشغول بوده و بیش از ۸۵ درصد شاغلان در بخش خدمات فعالیت می کردند.
همچنین این آمار نشان داد از مجموع ۸۵ درصدی که در بخش خدمات شاغل هستند، ۶۸ درصد در زمینه تولید و توزیع اطلاعات فعال هستند (جلوداری ممقانی، ۱۳۸۶: ۴۴). بدیهی است آمار مذکور با گذشت زمان تغییر کرده و قطعا امروزه جایگاه شاغلان در بخش های تولید و توزیع اطلاعات بسیار پررنگ تر از سال های قبل است خصوصا که با شکل گیری و توسعه شبکه های اجتماعی نظیر فیس بوک، وایبر، واتس آپ و... مشاغل جدیدی به دایره مشاغل قبلی افزوده شده و شاهد شکل گیری شغل جدیدی با نام تولیدکننده محتوا (Content Producer) و بازاریابی محتوا (content marketing) در فضای مجازی هستیم. این مشاغل که شامل تولید محتوای شبکه ای نظیر فیلم، عکس، آنونس ها و تیزرهای کوتاه تبلیغات تجاری یا پیام های دینی و سیاسی در فضای مجازی است، در سالیان اخیر به شدت مورد توجه فعالان عرصه تبلیغات تجاری، سیاسی و دینی قرار گرفته است. همین امر از یکسو باعث توجه بیشتر به دانش جامعه شناسی، روانشناسی، فرهنگ و ارتباطات و... با هدف تاثیر گذاری هرچه بیشتر پیام های شبکه ای شده و از سوی دیگر مجددا به کاهش مضاعف جایگاه رشته های مهندسی منجر شده است. بنابراین نه تنها اقتصاد، بلکه همه ابعاد زندگی انسان نسل شبکه های مجازی با شبکه های اجتماعی پیوند خورده است و او یاد می گیرد که زندگی جدیدی را در این جهان مجازی اما واقعی تجربه کند به گونه ای که جسیکا هیلبرمن، گزارشگر شبکه اینترنتی «گفت وشنود با جهان» وزارت خارجه ایالات متحده آمریکا می گوید: «امروزه، بسیاری از نوجوانان و جوانان به فعالیت های اجتماعی شبکه ای اشتغال دارند و برای ساختن زندگی خود و ایجاد تغییرهای غیراینترنتی از روابط و مناسبات اینترنتی استفاده می کنند. فعالیت در شبکه های اجتماعی دربرگیرنده همه ابعاد زندگی است، از قرار گذاشتن با دوستان گرفته تا کاریابی برای افراد کم درآمد» (افراسیابی، ۱۳۹۳: ۵). در جهانی که با مفهوم جامعه شبکه ای و شبکه های اجتماعی چنین پیوند خورده است، تنها راه پیشرفت و توسعه جامعه ایرانی، شناخت تحولات سریع انقلاب اطلاعاتی و درک محتوای این انقلاب بزرگ جهانی است و اگر خود را فریب داده و تنها به جایگزینی عنوان مدیریت اطلاعات و دانش به جای رشته هایی چون کتابداری بیندیشیم بدون آنکه محتوای چنین رشته هایی را همراه با آینده پژوهی و آینده نگری طراحی کنیم، قطعا کاری از پیش نخواهیم برد.