امروزه توسعه خوشههاي صنعتي نقش محوري و بارزي در سياستهاي اقتصادي و صنعتي کشورهاي توسعهيافته و در حال توسعه ايفا مي كنند.اگر رويکردهاي گذشته تمرکز بيشتري بر اقتصاد کلان و همينطور بنگاههاي بزرگ داشتهاند؛ اينک کسب و کار کوچک و خرد، احساس مسئوليت نسبت به افزايش قابليت رقابت اين واحدها، بهبود ارتباطات شبکهاي، تأکيد بر حمايتهاي غيرمستقيم، ترکيب رقابت و همکاري به منظور تقويت يادگيري و نوآوري، ارتقاء سطح همکاري واحدهاي کوچک و بزرگ و تقويت مثلث همکاري «خوشهها»، «دولت» و «دانشگاه ها» مورد تأکيد و توجه بيشتري قرار ميگيرد. هر قدر نگاه به حل مسائل از سطح بينالمللي، ملي و بخشي به سمت منطقهاي و محلي و مبتني بر قابليتهاي پوياي سيستمهاي اجتماعي شکليافته بر پايه فرآيندهاي طبيعي پيش ميرود، توجه به کسب و کارهاي متوسط، کوچک و خرد در قالب شبکههاي ارتباطي قابل تعريف، ذيل بحث توسعه خوشهاي، از اهميت ويژهاي برخوردار ميشود.
بيش از يک دهه است که توسعه صنعتي مبتني بر خوشهها، به عنوان يک استراتژي نوين مورد توجه برنامهريزان و سياستگذاران کشورهاي صنعتي و در حال توسعه قرار گرفته است. سازمانهاي بينالمللي همچون UNIDO نيز طرحهاي متعددي را از طريق توسعه خوشههاي صنعتي در کشورهاي مختلف اجرا و حمايت کردهاند. در سالهاي اخير، بحث توجه به صنايع کوچک و متوسط و توسعه خوشههاي صنعتي در داخل کشور نيز مورد توجه قرار گرفته است.هرچند به نظر ميرسد در سطح سياستگذاري و پيادهسازي الگوي توسعه خوشهاي، کشور همچنان نيازمند حرکتهاي بنيادي و پايهاي است. اين مقاله در زمينه توسعه خوشههاي صنعتي و به عنوان گامي در راستاي حرکت مذکور که با توجه به ويژگيهاي آن در سطح کشور و در راستاي سياست هاي اقتصاد مقاومتي مي تواند راهگشاي توليد مولد و رقابت پذير در كشور باشد.
خوشه صنعتي چيست؟
خوشه صنعتي (Industrial Cluster)به مجموعهاي از واحدهاي کسب و کار (Enterprises) گفته ميشود که در يک منطقه جغرافيايي و يک گرايش صنعتي متمرکز شده و با همکاري و تکميل فعاليتهاي يکديگر،به توليد و عرضه تعدادي کالا و خدمات ميپردازند و از چالشها و فرصتهاي مشترک برخوردارند. عموماً خوشهها تعداد زيادي واحدهاي اقتصادي خرد، کوچک و متوسط را دربر ميگيرند که از نظر جغرافيايي، اين واحدها ميتوانند در سطح روستا، شهر ، شهرستان و استان پراکنده باشند و حتي مناطق آزاد،ويژه اقتصادي،پارك هاي علم و فناوري و شركت هاي دانش بنياد را هم شامل شود.
بدين ترتيب، مشخصه خوشههاي صنعتي؛ تمرکز جغرافيايي، همکاري در تکميل فعاليتهاي يکديگر،توليدات و خدمات مشترک و همينطور چالشها و فرصتهاي مشترک است. خوشه هاي صنعتي مجموعه اي از بنگاهاي تجاري و غير تجاري متمركز در يك مكان جغرافيايي در يك منطقه اقتصادي را شامل مي شود كه براي توليد يك يا چند محصول نهايي مشابه و مرتبط براي كسب صرفه هاي اقتصادي بيروني با يكديگر ارتباطات عمودي و افقي برقرار كرده و ضمن رقابت با يكديگر در بسياري از موارد همكاري جمعي و اقدامات مشترك دارند.ارتباط دروني اين بنگاهها كاهش دهنده هزينه ها و تسهيل كننده دسترسي به نهادها،دانش و فناوري توليد،بازار هاي فروش و تامين نيازهاي مشترك مشتري خواهد بود.
درسالهاي اخير توجه فزاينده اي به كوچك سازي امر اقتصادي شده و روند توسعه بنگاههاي كوچك و متوسط به طور چشمگيري افزايش يافته است. اين بنگاهها داراي مزاياي زيادي نسبت به صنايع بزرگ هستند كه از آن جمله مي توان از ارزش افزوده ، نوآوري ، فرصت هاي شغلي واشتغال آفريني و انعطاف پذيري بيشتر نسبت به صنايع بزرگ نام برد. بنابراين، توجه به اين بخش از اقتصاد ملي ضروري است.يكي از راهكارهاي اساسي كه در محافل علمي براي ساماندهي به بحث صنايع كوچك و متوسط مورد توجه قرار گرفته است، تجميع اين بنگاهها و سازماندهي آنها در قالب خوشه هاي صنعتي(Industrial Clusters) است. تمركز تعدادي از بنگاههاي كوچك و متوسط در يك حوزه جغرافيايي،موجب ايجاد مزايايي براي بنگاههاي درون خوشه مي شود. به عبارت ديگر، با تجميع شركتهايي كه در زمينه هاي مشابه يا مرتبطي فعاليت مي كنند، اين شركتها مي توانند از مزايايي از قبيل صرفه جويي هاي ناشي از مقياس و تنوع، انتقال دانش و فناوري، افزايش رقابت پذيري و ... برخوردار شوند.
به عبارت ديگر،خوشه صنعتي عبارت است از مجموعه اي از صنايع كوچك و متوسط تشكلها و بنگاههاي خدماتي كه در يك رشته صنعتي باتكيه بر مزيتهاي خاص و سرمايه هاي قوام يافته مناطق جغرافيايي با اهداف اقتصادي سازماندهي شده اند. از حدود سه دهه پيش اين الگوي منطقه اي سازماندهي صنايع كوچك و متوسط در نقاط مختلف جهان در رشته هاي متعدد صنعتي پياده شده است كه از نتايج آن مي توان به جهاني شدن اقتصاد هاي محلي ، افزايش درآمد سرانه آنها ، ايجاد اشتغال و رشد و توسعه درون زاي مبتني بر توانمنديهاي اين مناطق اشاره كرد. به علاوه از ديگر مزاياي اين الگوي سازماندهي صنايع، هدفمند بودن، هر چه تخصصي تر شدن و اقتصادي تر بودن خدمات و پشتيباني ها از صنايع مجتمع در خوشه است.
اهميت خوشه هاي صنعتي در توسعه پايدار كشور هاموجب شده كه استقرار كارگاههاي كوچك در شهرك هاي صنعتي و اختصاص محل و زون مشخص در درون شهركها براي اينكار يكي از هدف هاي سازنده شركت شهرك هاي صنعتي باشد كه به منظور تكميل زنجيرهاي توليد و ارتقاع كيفيت محصولات با استفاده از فن آوريهاي جديد و دانش روز و نيز كارآفريني با توجه به زمينه خوب و كارگاههاي كوچك در جذب و بكارگيري متقاضيان كار ، دنبال شود.
با توجه به بررسيهاي به عمل آمده كارگاههاي كوچك بدلايل مختلف از جمله سهولت قانون كار ،امكان دقت عمل بيشتر و امكان استفاده ازتوانمنديهاي يكديگر ، به عهده گرفتن پاره اي از وظايف كارخانه هاي بزرگ ،امكان سهل انعطاف پذيري كارگاه و ماشين آلات و ساير موارد امروزه مدنظر و مورد حمايت اكثر كشورهاي توسعه يافته و در حال توسعه است. شكل متداول استقرار صنايع و كارگاههاي كوچك در اغلب كشورهاي صنعتي به صورت خوشه اي بوده و به عنوان خوشه هاي صنعتي مطرح مي باشد. اين گونه كارگاهها با دستيابي به سازماندهي جديد توانسته اند با توليد محصولات بسيار كيفي و با قيمت تمام شده مناسب به بازار پايدار جهاني دست يابند و از اين طريق در استخدام نيروهاي كار و ترقي و توسعه روز افزون فن آوري موفق تر از كارخانجات بزرگ عمل كنند.
لازم به توضيح است كه در اينگونه مجتمع هاي توليد (خوشه هاي صنعتي ) سطح دستمزد كارگران بسيار بالاتر از ساير مراكز توليدي بوده و كارگران بيشتري نيز بكار گرفته مي شوند.
در بررسي هاي مقدماتي ايجاد خوشه هاي صنعتي در زمينه هاي صنايع سراميك و چيني آلات و فراورده هاي نسوز ، صنايع چرم و محصولات جانبي آن ، قطعات خودرو، صنايع برق ،الكترونيك و همچنين مجتمع هاي كارگاهي محصولات چوبي ( مبلمان ،دكوراسيون و ...) ،صنايع فلزي ( كابينت – اجاق گاز و ...) و مصالح ساختماني ، خوشه صنعتي قطعات خودرو ، ايجاد خوشه صنعتي صنايع چرم و محصولات جانبي آن اقتصادي تشخيص داد شده است.
چگونگي تشكيل و رشد خوشه هاي صنعتي درمناطق آزاد و ويژه
براي شكل گيري تجمع ها و نهادهاي ارتباطي و هماهنگي بين آنها پيش شرط هايي وجود دارد كه مهمترين آنها عبارت اند از:
1. توافق كلي و اصولي بر روي اهداف اصلي مانند بالا بردن كارايي توليد، افزايش درآمد، ايجاد نوآوري و ورد به بازارهاي بين المللي؛
2. تجميع شركتها و يا وجود شبكه اي قوي از شركتهاي كوچك كه در يك زمينه خاص و مستقل تخصص دارند؛
3. وجود مهارتها و توانايي هاي لازم؛
4. شناخت قوي از ويژگيهاي صنعت مورد نظر و تمايل به بحث و تبادل نظر در جهت ارتقاي مهارتهاي فني و اقتصادي در ميان گروههاي ذينفع ؛
5. وجود روحيه تجاري در اشخاص؛
6. وجود انجمن هاي صنفي و اتحاديه هاي كارگري؛
7. وجود فضاي قانونگذاري مناسب؛
8. وجود موسسات علمي- كاربردي كه مهارتهاي طراحي و تكنولوژيك را ارائه دهند؛
9. نبود مانع براي ايجاد تغييرات در توليد؛
10. وجود تقاضاي بالا براي محصولات.
تشكيل و گسترش خوشه ها معمولا از دو راه ممكن است :
1. مكان گزيني و جابجايي مجدد كل يا بخشي از فعاليتهاي يك بنگاه در خوشه به منظور بهره برداري از آثار خارجي خوشه ها؛
2. تجميع بنگاههاي نوپا و جديد با ساختار همكاري افقي يا عمودي
اين تشكيل و گسترش خود متاثر از عوامل انگيزشي استقرار بنگاهها در خوشه ها هستند. وجود ذخيره اي از نيروي كار ماهر ومتخصص ، حضور توليدكنندگان كالاهاي واسطه اي، وجود بنگاههاي پشتيبان خدمات دهنده، تسهيل در گردش اطلاعات و سرريزهاي تكنولوژيك و نيز تسهيل در شكل گيري خدمات عمومي از قبيل خدمات اعتباري، بيمه اي ، بازاريابي ، حقوقي ،آموزشي ، مشاوره اي و ... در يك تجميع مكاني به نام خوشه ، منجر به كاهش هزينه ها و تخصص گرايي مي شود كه تشكيل و حمايت خوشه را در اقتصاد منطقه ايجاب مي كند .
پيامدهاي توسعه صنايع درمناطق آزاد و ويژه اقتصادي
صنايع كوچك حداقل از چهار جنبه به اقتصاد جهاني كمك مي كنند:
1. كارآفريني : صنايع كوچك با كمك به رشد روحيه كارآفريني و ايفاي نقش، عامل تغيير در اقتصاد امروز، به رشد و توسعه اقتصادي كمك مي كنند.
2. نوآوري : صنايع كوچك نقش مهمي در فرايند تغيير فناوري به عهده دارند آنها منبع قابل توجهي از فعاليتهاي نوآوري هستند.
3. پويايي صنعت : صنايع كوچك نقش مهمي در فرايند تحول صنعت به عهده دارند.
4. ايجاد فرصتهاي شغلي : صنايع كوچك در سالهاي اخير سهم قابل ملاحظه اي در ايجاد شغلهاي جديد داشته اند.
در دنياي امروز ، صنايع كوچك با مشخصات ويژه خود، در موضوعاتي مختلف و مهم چون رشد اقتصادي و حل بحران بيكاري، اثرات قابل توجهي دارند.در نتيجه يكي از بهترين راهكارهاي ارائه شده براي حل مشكلات بنگاههاي كوچك و توسعه صنايع كوچك و متوسط، راهكار خوشه سازي و تجميع آنها در قالب خوشه است. با تجميع اين شركتها امكان استفاده از تجربيات و امكانات همديگر، ايجاد امكانات مشترك و انجام امور به صورت اشتراكي به وجود مي آيد. بنابراين مي توان گفت كه خوشه هاي صنعتي در حوزه هاي مختلف بر عملكرد شركتها تاثيرگذاشته و موجب ايجاد مزيتهاي يك بنگاه بزرگ براي بنگاههاي كوچك و متوسط و توسعه اين صنايع مي شوند. از اين رو،با تشكيل خوشه و تجميع اين شركتها، اين بنگاهها هم مي توانند از مزيتهاي بنگاههاي كوچك و متوسط بهره مند شوند و هم امكان دستيابي به امكانات و مزيتهاي بنگاههاي بزرگ را كسب مي كنند.
يک خوشه صنعتي، نه فقط شامل واحدهاي کسب و کار (Enterprises) که توليدات و يا خدمات مشخص خوشه را توليد و ارائه ميکنند، بلکه به علاوه زيرمجموعههاي يک خوشه صنعتي از جمله تأمينکنندگان مواد اوليه، پيمانکاران فرعي، خريداران، صادرکنندگان، تأمينکنندگان ماشينآلات، نهادهاي مختلف پشتيبان، مشاوران، خدمات عمومي، واحدهاي مربوط به سيستم حمل و نقل و ساير تأمينکنندگان که توليد در خوشه را به صورت مستقيم و غيرمستقيم تسهيل ميکنند را نيز دربرميگيرد.
در کنار اينها، گروههاي ديگري از فعالان مثل اتحاديهها، گروههاي هميار، تعاونيها و NGO ها که ترغيبکننده کسب و کار بخشهاي مختلف خوشه ها هستند نيز قرار ميگيرند. به مجموعههاي اشاره شده، «ذينفعان خوشه» گفته ميشود. يک مثال خوب از يک خوشه صنعتيدر ايران ،خوشه سفال و سراميک لالجين در استان همدان است. ذينفعان اصلي اين خوشه عبارتند از : توليدکنندگان اصلي محصولات سفالي و سراميکي تزئيني، آشپزخانهاي و بهداشتي؛ واحدهاي توليدکننده گل؛ واحدهاي تأمينکننده رنگ و لعاب؛ واحدهاي سازنده ماشينآلات و تجهيزات و قطعات مربوطه؛ فروشگاههاي محلي؛ صادرکنندگان؛ سيستم توزيع و فروش سنتي توسط کاميونداران و به همين ترتيب مرکز آموزش سفال و سراميک؛ اتحاديه صنف توليد سفال و سراميک؛ اتحاديه توليد و صادرکنندگان سفال و سراميک؛ شهرک صنعتي لالجين و . . . است.وخوشههاي صنعتي سفال و سراميک لالجين، ادوات کشاورزي مازندران، حولهبافي چلهخانه تبريز، قطعات خودروي تبريز، و سنگ اصفهان، مثالهايي از خوشههاي داخل کشور و خوشههاي کشباف لودهيانا در هند، الکترونيک سيليکون و سينمايي هاليوود در آمريکا و نساجي بيلا در ايتاليا، نمونههايي از خوشههاي صنعتي در ساير کشورها هستند.
بنگاههاي اقتصادي كوچك و متوسط
نگاهي به نظام اقتصاد و اجتماعي در بسياري از كشورهاي پيشرفته و نو توسعه يافته، جهان نشان مي دهد كه ايجاد و حمايت از بنگاههاي كوچك و متوسط (SMALL AND MEDIUM SIZED ENTERPRISES=SMEs) يكي از اولويتهاي اساسي در برنامه هاي توسعه اقتصادي اين كشورها است. اين بنگاههاي اقتصادي رغم آنكه به سرمايه گذاري كمتري نياز دارند، بازدهي بيشتري داشته و درايجاد اشتغال، ايجاد بستر مناسب براي نوآوري و اختراعات و افزايش صادرات اين كشورها، نقش مهمي دارند.
باتوجه به مشكلاتي كه اين گونه بنگاهها با آنها روبه رو هستند، در كشورهاي مختلف قوانين و تسهيلات گوناگوني براي حمايت از آنها به وجود آمده است و ايجاد فضاي مناسب براي كمك به رشد و توسعه آنها يكي از مسئوليتهاي اصلي دولتها است.
بنگاههاي كوچك و متوسط در كشورهاي مختلف جهان داراي شباهتهاي بسياري هستند اما با وجود اين، نمي توان تعريف واحد و يكساني از آنها به دست داد و هر كشور باتوجه به شرايط خاص خود، تعريفي از اين بنگاهها ارائه كرده است.
بيشتر اين تعريف ها براساس معيارهاي كمي مانند تعداد كاركنان و ميزان گردش مالي (TURNOVER) مطرح شده اند. مثلاً در ايالات متحده آمريكا، بنگاههايي را كه كمتر از 500 نفر پرسنل داشته باشند، شركت كوچك مي نامند. درحالي كه در آلمان شركتهايي را كه داراي كمتر از ده نفر پرسنل باشند. شركت كوچك و از ده تا 499 نفــر را شــركتهــاي متوسط محسوب مي كنند. ميزان گردش مالي شركتها نيز معيار ديگري براي طبقه بندي شركتهاي كوچك و متوسط در آلمان به شمار مي رود. شركتهايي كه گردش مالي آنها تا 25 ميليون يورو در سال باشد، شركت متوسط و شركتهايي كه گردش مالي آنها حدود 250 هزار يورو باشد، شركت كوچك به حساب مي آيند.
براساس معيارهاي اتحاديه اروپا نيز، صنايع كوچك و متوسط برحسب تعداد كاركنان و مبلغ گردش سرمايه سالانه تعريف مي شوند. براين اساس، بنگاهي كوچك يا متوسط ناميده مي شود كه تعداد كاركنان آن كمتر از 250 نفر باشد و مبلغ گردش مالي سالانه آن هم از 40 ميليـون يورو تجاوز نكند. در آسيا نيز براي طبقه بندي شركت هاي كوچك و متوسط از معيارهاي كمي مختلفي استفاده مي شود كه برخي از آنها عبارتند از: تعداد كاركنان، ارزش داراييها، ميزان گردش مالي سالانه، ميزان سرمايه هستند. هرچند اين تعاريف كمي، تقسيم بندي را راحت تر مي كند، اما معيارهاي كمي هميشه براي طبقه بندي شركتها روش مناسبي نيستند. مثلاً يك شركت فولادسازي كه مجموع كاركنان آن 500 نفر باشد، در صنعت فولاد يك شركت متوسط به حساب مي آيد، درحالي كه يك شركت خدماتي مانند يك شركت مشاوره مالي با حدود پانصد نفر پرسنل، يك شركت بزرگ در زمينه خودش محسوب مي شود. بنابراين، كيفيت و مشخصات كيفي شركتها نيز مهم است. به طور كلي،
معمولاً شركتها و بنگاههاي كوچك و متوسط از سه ويژگي كيفي برخوردارند:
1- وحدت مالكيت و مديريت؛
2-مالكيت فردي و خانوادگي؛
3-استقلال از ساير بنگاهها.
اهميت و نقش صنايع كوچك و متوسط
درمورد اهميت اين شركتها، همين بس كه حداقل 3/2 ميليون موسسه كوچك و متوسط در آلمان وجود دارد كه تعداد كاركنان آنها 20 ميليون نفر است و 70 درصد كل شاغلان اين كشور را در خود جاي داده اند.
در آمريكا نيز حدود 25 ميليون بنگاه كوچك وجود دارد كه بيش از 50 درصد از نيروي كار بخش خصوصي را دراختيار دارد. اين بنگاهها به تنهايي نيمي از توليد ناخالص داخلي ايالات متحده را تامين كرده و 96 درصد از كل صادرات اين كشور نيز توسط اين شركتها توليد مي شوند.
اين شركتها به دليل ويژگيهاي خاصي كه دارند، از كاركردهاي بي بديلي برخوردارند: شركتهاي كوچك از انعطاف پذيري بيشتري برخوردار بوده و كارآفريني، خلاقيت و نوآوري بيشتري در آنها صورت مي پذيرد. اين شركتها راحت تر مي توانند خود را با تغييرات پرشتاب محيطـــي و بحران ها تطبيق داده و نسبت به مولفه هاي محيطي همچون عوامل اقتصادي، اجتماعي، تكنولوژيكي سياسي، و قانوني سريعتر واكنش نشان دهند. گفتني است كه بيش از 55 درصد از نوآوريها و اختراعاتي كه در ايالات متحد آمريكا به ثبت مي رسد، در شركتهاي كوچك و متوسط رخ مي دهد.
بنگاههاي كوچك و متوسط عامل جذب و اشتغال بخش بزرگي از جمعيت كشورها و آموزش و تربيت نيروي كار ماهر هستند. به عنوان مثال در آلمان، 80 درصد از نيروي كار ابتدا جذب صنايع كوچك و متوسط مي شوند و آموزش هاي لازم و مهارتهاي حرفه اي موردنياز را كسب مي كنند، به گونه اي كه اين صنايع براي دانش آموزان و دانشجويان به كارگاهي براي كسب مهارتهاي فني و حرفه اي تبديل شده اند.
تامين نيروي انساني متخصص براي شركتهاي بزرگ، غالباً توسط شركتهاي كوچك و متوسط صورت مي گيرد. اين مسئله به صورت يكي از مشكلات كنوني اين گونه بنگاهها درآمده است، زيرا غالباً افراد متخصص پس از كسب تجربه در شركتهاي كوچك و متوسط، جــذب صنــايع بـزرگتر و جذاب تر مي شوند.
از آنجايي كه بنگاههاي كوچك و متوسط در مقايســه بــا صنايع بزرگ با سرمايه كمتري مي توانند به ايجاد اشتغال مبادرت كنند، تعداد مشاغلي كه اين دسته از شركتها ايجاد مي كنند بيشتر از شركتهاي بزرگ است.
امكــان ايجــاد مشـاغلي به صورت، »خويش فرما« (SELF-EMPLOYMENT) باعث مي شود تا كارآفرينان با انگيزه بيشتري به اين دسته از شركتها روي بياورند.
جذب و پذيرش كاركنان با شرايط خاص در اين بنگاههــا بــا سهـولت بيشتري صورت مي گيرد. اين شركتها توانسته اند امكان اشتغال براي افراد جوان، سالمندان، زنان، كاركنان پاره وقت و حتي افراد معلول نيز فراهم كنند.
دراين گونه بنگاهها به راحتي مي توان بدون نياز به برنامه ريزي و تغييرات گسترده در ساختار، گروههاي ميان وظيفه اي يا گروههاي كاري با تركيبي ازمتخصصان مختلف را گردهم آورد و از توان آنها استفاده كرد.
هزينه بيرون آمدن از صنعت براي اين گونه شركتها در مقايسه با شركتهاي بزرگ كمتر است .از اين رو بسياري از كشورهاي جهان توجه خاصي به اين گروه از بنگاهها دارند و با مطالعه و بررسي درمورد مسائل و مشكلات آنها سعي در استفاده از مزيتهاي گوناگوني دارند كه اين شركتها براي رشد اقتصادي ايجاد مي كنند.
نقش بنگاه های کوچک و متوسط در اقتصاد جهان نيزبه ویژه در موضوع اشتغال نیروي کار بسیار حایز اهمیت است.اين بنگاه ها با ایجاد اشتغال مولد و شایسته، عامل مهمي برای مبارزه با بیکاری بين المللي به شمار مي روند.اين در شرایطی است که دنیا با چالش جدی و مهاجرت برای کار در بین کشورها روبرواست، که مي توان با حمایت کشورهای توسعه یافته ،بنگاهای کوچک و متوسط را در کشورهای کمتر توسعه یافته ایجاد كرد.
تغيير فناوري توليد در دهههاي اخير و فاصلهگرفتن از توليد انبوه در صنايع بزرگ و گرايش به سمت توليد انعطافپذير در صنايع کوچک و متوسط، هر چند توانايي رقابت فعاليتهاي صنعتي کوچک را افزايش داده و منجر به انتقال فعاليتهاي اقتصادي از صنايع بزرگ به سمت صنايع کوچک شده، ولي اين موضوع به معناي حذف صنايع بزرگ و جايگزيني آن با صنايع کوچک نبوده بلکه روند حرکت، به سوي تعامل هر چه بيشتر اين دو با يکديگر بوده است. به گونهاي که تقسيم کار ميان صنايع کوچک و بزرگ به شکلي صورت پذيرفته که آنها به جاي رقابت با هم، يکديگر را کامل ميکنند.
جایگاه بنگاه های اقتصادی در ایران نشان مي دهد آنچه که به عنوان طبقهبندي واحدهاي صنعتي در ایران در نظر گرفته می شود این است که واحدهاي با کمتر از 10 نفر کارگر "خرد"، 10 تا 49 نفر کارگر "کوچک"، 50 تا 99 نفر کارگر "متوسط" و بالاتر از 100 نفر کارگر "بزرگ" ناميده ميشوند.
بر اساس گزارش وزارت صنعت، معدن و تجارت ایران تا پايان سال 1392 تعداد کارگاههاي کمتر از 50 نفر کارگر داراي پروانه بهرهبرداري صنعتي در کشور 83 هزار واحد بوده که سهمي معادل 91.5 درصد از کل تعداد واحدهاي داراي پروانه بهرهبرداري صنعتي را به خود اختصاص دادهاند. با اين وجود، سهم اين واحدها از سرمايه و اشتغال کل واحدهاي صنعتي به ترتيب 24.4 و 41.2 درصد است. در نقطه مقابل، کارگاههاي 50 نفر کارگر و بيشتر به رغم سهم پايين خود از تعداد پروانههاي بهرهبرداري موجود، سهم 6/75 و 8/58 درصدي به ترتيب از سرمايه و اشتغال کل واحدهاي صنعتي به خود اختصاص دادهاند که به مراتب بيش از کارگاههاي کمتر از 50 نفر کارگر است.
بر اساس آمارگيري بانک مرکزي ایران ، از کارگاه هاي بزرگ صنعتي سهم کارگاه هاي بزرگ صنعتي (100 نفر کارگر و بيشتر) از کل ارزش افزوده بخش صنعت در سال 1391 حدود 64 درصد است. بر اين اساس اگر کارگاه هاي کمتر از 100 نفر کارگر به عنوان بنگاه هاي کوچک و متوسط تلقي شوند، سهم بنگاه هاي کوچک و متوسط از کل ارزش افزوده 36 درصد است.
مشكلات بنگاههاي كوچك و متوسط
شركتهاي كوچك و متوسط در اغلب كشورهاي جهان با مشكلات نسبتاً مشابهي مواجه هستند.كمبود دانش اقتصادي، مالي و مديريتي بويژه در زمان تاسيس باعث بروز مشكلاتي براي اين نوع از شركتها مي شود به گونه اي كه گاهي يك فرد مجبور به انجام كارهاي تخصصي متعددي مي شود كه خارج از صلاحيت حرفه اي وي است.
به علت نبود مراجع حمايت كننده و اثرگذار، صنايع كوچك نمي توانند بر روي تغييرات محيطــي تــاثيـر بگذارند و همين مسئله آسيب پـذيري اين دسته از صنايع را افزايش مي دهد.
تامين منابع مالي براي اين شركتها در مقايسه با شركتهاي بزرگ مشكل تر است، بويژه آن كه بانكها شرايط سخت تري را ازنظر وثيقه و نرخ بهره بالاتري به آنان تحميل مي كنند.
تامين و حفظ نيروي انساني از مشكلات هميشگي اين بنگاهها است ،زيرا بيشتر متخصصان تمايل به فعاليت در شركتهاي بزرگ دارند و حتي ممكن است پس از كسب آموزشهاي لازم در صنايع كوچك، آن جا را ترك كنند.
اين صنايع نــه تنهـا غالباً از تجارب مديريتي بي بهـره اند، بلكه امكان استفاده از خدمات مشاوره اي متخصصان كارآمد را نيز به لحاظ محدوديت منابع مالي ندارند.
شرايط خاص فرهنگي در برخي از كشورها عموماً ممكن است براي اين شركتها جايگاهي از نظر مولدبودن قائل نباشد. مثلاً در كشور ما غالباً صنــايـع خــدماتي را مولد محسوب نمي كنند.
در بيشترموارد اين شركتهاي متوسط و كوچك فاقد هرگونه تشكل حمايت كننده در امور بازاريابي و صادرات هستند و اين امر هزينه هاي صادراتي و ريسك هاي مرتبط با آن را افزايش مي دهد.
كارآفرينان و بنيانگذاران اين صنايع وقتي به سن بازنشستگي مي رسند، با مشكل پيداكردن جــانشينـي شايسته براي خود مواجهند به گونه اي كه برخي از اين شركتها بعد از مدتي به علت همين مسئله ازبين مي روند.
به علت مزايا و قابليتهاي بسيار زياد شركتهاي كوچك و متوسط و نقش برجسته اي كه آنها در اقتصاد كشورها به ويژه با توجه به مسائل و مشكلاتي كه اين گروه از بنگاهها با آن روبرو هستند، در كشورهاي پيشرفته جهان حمايتهاي گوناگوني از اين شركتها به عمل مي آيد كه باعث افزايش كارايي آنها شده به گونه اي كه درحال حاضر بيشتر كشورهاي جهان شاهد افزايش تعداد اين گروه از شركتها هستند. در كشور ما نيز جا دارد تا با تاسيس شركت ها و موسسات تامين كننده مالي،اين نوآوران و ايده پردازان اقتصادي را حمايت كرده تا اين گونه حمايت ها در كشور نهادينه شود.
** دكتر عبدالرسول خليلي استاد دانشگاه وكارشناس مناطق آزاد و ویژه اقتصادی
امروزه توسعه خوشههاي صنعتي نقش محوري و بارزي در سياستهاي اقتصادي و صنعتي کشورهاي توسعهيافته و در حال توسعه ايفا مي كنند.اگر رويکردهاي گذشته تمرکز بيشتري بر اقتصاد کلان و همينطور بنگاههاي بزرگ داشتهاند؛ اينک کسب و کار کوچک و خرد، احساس مسئوليت نسبت به افزايش قابليت رقابت اين واحدها، بهبود ارتباطات شبکهاي، تأکيد بر حمايتهاي غيرمستقيم، ترکيب رقابت و همکاري به منظور تقويت يادگيري و نوآوري، ارتقاء سطح همکاري واحدهاي کوچک و بزرگ و تقويت مثلث همکاري «خوشهها»، «دولت» و «دانشگاه ها» مورد تأکيد و توجه بيشتري قرار ميگيرد. هر قدر نگاه به حل مسائل از سطح بينالمللي، ملي و بخشي به سمت منطقهاي و محلي و مبتني بر قابليتهاي پوياي سيستمهاي اجتماعي شکليافته بر پايه فرآيندهاي طبيعي پيش ميرود، توجه به کسب و کارهاي متوسط، کوچک و خرد در قالب شبکههاي ارتباطي قابل تعريف، ذيل بحث توسعه خوشهاي، از اهميت ويژهاي برخوردار ميشود.
بيش از يک دهه است که توسعه صنعتي مبتني بر خوشهها، به عنوان يک استراتژي نوين مورد توجه برنامهريزان و سياستگذاران کشورهاي صنعتي و در حال توسعه قرار گرفته است. سازمانهاي بينالمللي همچون UNIDO نيز طرحهاي متعددي را از طريق توسعه خوشههاي صنعتي در کشورهاي مختلف اجرا و حمايت کردهاند. در سالهاي اخير، بحث توجه به صنايع کوچک و متوسط و توسعه خوشههاي صنعتي در داخل کشور نيز مورد توجه قرار گرفته است.هرچند به نظر ميرسد در سطح سياستگذاري و پيادهسازي الگوي توسعه خوشهاي، کشور همچنان نيازمند حرکتهاي بنيادي و پايهاي است. اين مقاله در زمينه توسعه خوشههاي صنعتي و به عنوان گامي در راستاي حرکت مذکور که با توجه به ويژگيهاي آن در سطح کشور و در راستاي سياست هاي اقتصاد مقاومتي مي تواند راهگشاي توليد مولد و رقابت پذير در كشور باشد.
خوشه صنعتي چيست؟
خوشه صنعتي (Industrial Cluster)به مجموعهاي از واحدهاي کسب و کار (Enterprises) گفته ميشود که در يک منطقه جغرافيايي و يک گرايش صنعتي متمرکز شده و با همکاري و تکميل فعاليتهاي يکديگر،به توليد و عرضه تعدادي کالا و خدمات ميپردازند و از چالشها و فرصتهاي مشترک برخوردارند. عموماً خوشهها تعداد زيادي واحدهاي اقتصادي خرد، کوچک و متوسط را دربر ميگيرند که از نظر جغرافيايي، اين واحدها ميتوانند در سطح روستا، شهر ، شهرستان و استان پراکنده باشند و حتي مناطق آزاد،ويژه اقتصادي،پارك هاي علم و فناوري و شركت هاي دانش بنياد را هم شامل شود.
بدين ترتيب، مشخصه خوشههاي صنعتي؛ تمرکز جغرافيايي، همکاري در تکميل فعاليتهاي يکديگر،توليدات و خدمات مشترک و همينطور چالشها و فرصتهاي مشترک است. خوشه هاي صنعتي مجموعه اي از بنگاهاي تجاري و غير تجاري متمركز در يك مكان جغرافيايي در يك منطقه اقتصادي را شامل مي شود كه براي توليد يك يا چند محصول نهايي مشابه و مرتبط براي كسب صرفه هاي اقتصادي بيروني با يكديگر ارتباطات عمودي و افقي برقرار كرده و ضمن رقابت با يكديگر در بسياري از موارد همكاري جمعي و اقدامات مشترك دارند.ارتباط دروني اين بنگاهها كاهش دهنده هزينه ها و تسهيل كننده دسترسي به نهادها،دانش و فناوري توليد،بازار هاي فروش و تامين نيازهاي مشترك مشتري خواهد بود.
درسالهاي اخير توجه فزاينده اي به كوچك سازي امر اقتصادي شده و روند توسعه بنگاههاي كوچك و متوسط به طور چشمگيري افزايش يافته است. اين بنگاهها داراي مزاياي زيادي نسبت به صنايع بزرگ هستند كه از آن جمله مي توان از ارزش افزوده ، نوآوري ، فرصت هاي شغلي واشتغال آفريني و انعطاف پذيري بيشتر نسبت به صنايع بزرگ نام برد. بنابراين، توجه به اين بخش از اقتصاد ملي ضروري است.يكي از راهكارهاي اساسي كه در محافل علمي براي ساماندهي به بحث صنايع كوچك و متوسط مورد توجه قرار گرفته است، تجميع اين بنگاهها و سازماندهي آنها در قالب خوشه هاي صنعتي(Industrial Clusters) است. تمركز تعدادي از بنگاههاي كوچك و متوسط در يك حوزه جغرافيايي،موجب ايجاد مزايايي براي بنگاههاي درون خوشه مي شود. به عبارت ديگر، با تجميع شركتهايي كه در زمينه هاي مشابه يا مرتبطي فعاليت مي كنند، اين شركتها مي توانند از مزايايي از قبيل صرفه جويي هاي ناشي از مقياس و تنوع، انتقال دانش و فناوري، افزايش رقابت پذيري و ... برخوردار شوند.
به عبارت ديگر،خوشه صنعتي عبارت است از مجموعه اي از صنايع كوچك و متوسط تشكلها و بنگاههاي خدماتي كه در يك رشته صنعتي باتكيه بر مزيتهاي خاص و سرمايه هاي قوام يافته مناطق جغرافيايي با اهداف اقتصادي سازماندهي شده اند. از حدود سه دهه پيش اين الگوي منطقه اي سازماندهي صنايع كوچك و متوسط در نقاط مختلف جهان در رشته هاي متعدد صنعتي پياده شده است كه از نتايج آن مي توان به جهاني شدن اقتصاد هاي محلي ، افزايش درآمد سرانه آنها ، ايجاد اشتغال و رشد و توسعه درون زاي مبتني بر توانمنديهاي اين مناطق اشاره كرد. به علاوه از ديگر مزاياي اين الگوي سازماندهي صنايع، هدفمند بودن، هر چه تخصصي تر شدن و اقتصادي تر بودن خدمات و پشتيباني ها از صنايع مجتمع در خوشه است.
اهميت خوشه هاي صنعتي در توسعه پايدار كشور هاموجب شده كه استقرار كارگاههاي كوچك در شهرك هاي صنعتي و اختصاص محل و زون مشخص در درون شهركها براي اينكار يكي از هدف هاي سازنده شركت شهرك هاي صنعتي باشد كه به منظور تكميل زنجيرهاي توليد و ارتقاع كيفيت محصولات با استفاده از فن آوريهاي جديد و دانش روز و نيز كارآفريني با توجه به زمينه خوب و كارگاههاي كوچك در جذب و بكارگيري متقاضيان كار ، دنبال شود.
با توجه به بررسيهاي به عمل آمده كارگاههاي كوچك بدلايل مختلف از جمله سهولت قانون كار ،امكان دقت عمل بيشتر و امكان استفاده ازتوانمنديهاي يكديگر ، به عهده گرفتن پاره اي از وظايف كارخانه هاي بزرگ ،امكان سهل انعطاف پذيري كارگاه و ماشين آلات و ساير موارد امروزه مدنظر و مورد حمايت اكثر كشورهاي توسعه يافته و در حال توسعه است. شكل متداول استقرار صنايع و كارگاههاي كوچك در اغلب كشورهاي صنعتي به صورت خوشه اي بوده و به عنوان خوشه هاي صنعتي مطرح مي باشد. اين گونه كارگاهها با دستيابي به سازماندهي جديد توانسته اند با توليد محصولات بسيار كيفي و با قيمت تمام شده مناسب به بازار پايدار جهاني دست يابند و از اين طريق در استخدام نيروهاي كار و ترقي و توسعه روز افزون فن آوري موفق تر از كارخانجات بزرگ عمل كنند.
لازم به توضيح است كه در اينگونه مجتمع هاي توليد (خوشه هاي صنعتي ) سطح دستمزد كارگران بسيار بالاتر از ساير مراكز توليدي بوده و كارگران بيشتري نيز بكار گرفته مي شوند.
در بررسي هاي مقدماتي ايجاد خوشه هاي صنعتي در زمينه هاي صنايع سراميك و چيني آلات و فراورده هاي نسوز ، صنايع چرم و محصولات جانبي آن ، قطعات خودرو، صنايع برق ،الكترونيك و همچنين مجتمع هاي كارگاهي محصولات چوبي ( مبلمان ،دكوراسيون و ...) ،صنايع فلزي ( كابينت – اجاق گاز و ...) و مصالح ساختماني ، خوشه صنعتي قطعات خودرو ، ايجاد خوشه صنعتي صنايع چرم و محصولات جانبي آن اقتصادي تشخيص داد شده است.
چگونگي تشكيل و رشد خوشه هاي صنعتي درمناطق آزاد و ويژه
براي شكل گيري تجمع ها و نهادهاي ارتباطي و هماهنگي بين آنها پيش شرط هايي وجود دارد كه مهمترين آنها عبارت اند از:
1. توافق كلي و اصولي بر روي اهداف اصلي مانند بالا بردن كارايي توليد، افزايش درآمد، ايجاد نوآوري و ورد به بازارهاي بين المللي؛
2. تجميع شركتها و يا وجود شبكه اي قوي از شركتهاي كوچك كه در يك زمينه خاص و مستقل تخصص دارند؛
3. وجود مهارتها و توانايي هاي لازم؛
4. شناخت قوي از ويژگيهاي صنعت مورد نظر و تمايل به بحث و تبادل نظر در جهت ارتقاي مهارتهاي فني و اقتصادي در ميان گروههاي ذينفع ؛
5. وجود روحيه تجاري در اشخاص؛
6. وجود انجمن هاي صنفي و اتحاديه هاي كارگري؛
7. وجود فضاي قانونگذاري مناسب؛
8. وجود موسسات علمي- كاربردي كه مهارتهاي طراحي و تكنولوژيك را ارائه دهند؛
9. نبود مانع براي ايجاد تغييرات در توليد؛
10. وجود تقاضاي بالا براي محصولات.
تشكيل و گسترش خوشه ها معمولا از دو راه ممكن است :
1. مكان گزيني و جابجايي مجدد كل يا بخشي از فعاليتهاي يك بنگاه در خوشه به منظور بهره برداري از آثار خارجي خوشه ها؛
2. تجميع بنگاههاي نوپا و جديد با ساختار همكاري افقي يا عمودي
اين تشكيل و گسترش خود متاثر از عوامل انگيزشي استقرار بنگاهها در خوشه ها هستند. وجود ذخيره اي از نيروي كار ماهر ومتخصص ، حضور توليدكنندگان كالاهاي واسطه اي، وجود بنگاههاي پشتيبان خدمات دهنده، تسهيل در گردش اطلاعات و سرريزهاي تكنولوژيك و نيز تسهيل در شكل گيري خدمات عمومي از قبيل خدمات اعتباري، بيمه اي ، بازاريابي ، حقوقي ،آموزشي ، مشاوره اي و ... در يك تجميع مكاني به نام خوشه ، منجر به كاهش هزينه ها و تخصص گرايي مي شود كه تشكيل و حمايت خوشه را در اقتصاد منطقه ايجاب مي كند .
پيامدهاي توسعه صنايع درمناطق آزاد و ويژه اقتصادي
صنايع كوچك حداقل از چهار جنبه به اقتصاد جهاني كمك مي كنند:
1. كارآفريني : صنايع كوچك با كمك به رشد روحيه كارآفريني و ايفاي نقش، عامل تغيير در اقتصاد امروز، به رشد و توسعه اقتصادي كمك مي كنند.
2. نوآوري : صنايع كوچك نقش مهمي در فرايند تغيير فناوري به عهده دارند آنها منبع قابل توجهي از فعاليتهاي نوآوري هستند.
3. پويايي صنعت : صنايع كوچك نقش مهمي در فرايند تحول صنعت به عهده دارند.
4. ايجاد فرصتهاي شغلي : صنايع كوچك در سالهاي اخير سهم قابل ملاحظه اي در ايجاد شغلهاي جديد داشته اند.
در دنياي امروز ، صنايع كوچك با مشخصات ويژه خود، در موضوعاتي مختلف و مهم چون رشد اقتصادي و حل بحران بيكاري، اثرات قابل توجهي دارند.در نتيجه يكي از بهترين راهكارهاي ارائه شده براي حل مشكلات بنگاههاي كوچك و توسعه صنايع كوچك و متوسط، راهكار خوشه سازي و تجميع آنها در قالب خوشه است. با تجميع اين شركتها امكان استفاده از تجربيات و امكانات همديگر، ايجاد امكانات مشترك و انجام امور به صورت اشتراكي به وجود مي آيد. بنابراين مي توان گفت كه خوشه هاي صنعتي در حوزه هاي مختلف بر عملكرد شركتها تاثيرگذاشته و موجب ايجاد مزيتهاي يك بنگاه بزرگ براي بنگاههاي كوچك و متوسط و توسعه اين صنايع مي شوند. از اين رو،با تشكيل خوشه و تجميع اين شركتها، اين بنگاهها هم مي توانند از مزيتهاي بنگاههاي كوچك و متوسط بهره مند شوند و هم امكان دستيابي به امكانات و مزيتهاي بنگاههاي بزرگ را كسب مي كنند.
يک خوشه صنعتي، نه فقط شامل واحدهاي کسب و کار (Enterprises) که توليدات و يا خدمات مشخص خوشه را توليد و ارائه ميکنند، بلکه به علاوه زيرمجموعههاي يک خوشه صنعتي از جمله تأمينکنندگان مواد اوليه، پيمانکاران فرعي، خريداران، صادرکنندگان، تأمينکنندگان ماشينآلات، نهادهاي مختلف پشتيبان، مشاوران، خدمات عمومي، واحدهاي مربوط به سيستم حمل و نقل و ساير تأمينکنندگان که توليد در خوشه را به صورت مستقيم و غيرمستقيم تسهيل ميکنند را نيز دربرميگيرد.
در کنار اينها، گروههاي ديگري از فعالان مثل اتحاديهها، گروههاي هميار، تعاونيها و NGO ها که ترغيبکننده کسب و کار بخشهاي مختلف خوشه ها هستند نيز قرار ميگيرند. به مجموعههاي اشاره شده، «ذينفعان خوشه» گفته ميشود. يک مثال خوب از يک خوشه صنعتيدر ايران ،خوشه سفال و سراميک لالجين در استان همدان است. ذينفعان اصلي اين خوشه عبارتند از : توليدکنندگان اصلي محصولات سفالي و سراميکي تزئيني، آشپزخانهاي و بهداشتي؛ واحدهاي توليدکننده گل؛ واحدهاي تأمينکننده رنگ و لعاب؛ واحدهاي سازنده ماشينآلات و تجهيزات و قطعات مربوطه؛ فروشگاههاي محلي؛ صادرکنندگان؛ سيستم توزيع و فروش سنتي توسط کاميونداران و به همين ترتيب مرکز آموزش سفال و سراميک؛ اتحاديه صنف توليد سفال و سراميک؛ اتحاديه توليد و صادرکنندگان سفال و سراميک؛ شهرک صنعتي لالجين و . . . است.وخوشههاي صنعتي سفال و سراميک لالجين، ادوات کشاورزي مازندران، حولهبافي چلهخانه تبريز، قطعات خودروي تبريز، و سنگ اصفهان، مثالهايي از خوشههاي داخل کشور و خوشههاي کشباف لودهيانا در هند، الکترونيک سيليکون و سينمايي هاليوود در آمريکا و نساجي بيلا در ايتاليا، نمونههايي از خوشههاي صنعتي در ساير کشورها هستند.
بنگاههاي اقتصادي كوچك و متوسط
نگاهي به نظام اقتصاد و اجتماعي در بسياري از كشورهاي پيشرفته و نو توسعه يافته، جهان نشان مي دهد كه ايجاد و حمايت از بنگاههاي كوچك و متوسط (SMALL AND MEDIUM SIZED ENTERPRISES=SMEs) يكي از اولويتهاي اساسي در برنامه هاي توسعه اقتصادي اين كشورها است. اين بنگاههاي اقتصادي رغم آنكه به سرمايه گذاري كمتري نياز دارند، بازدهي بيشتري داشته و درايجاد اشتغال، ايجاد بستر مناسب براي نوآوري و اختراعات و افزايش صادرات اين كشورها، نقش مهمي دارند.
باتوجه به مشكلاتي كه اين گونه بنگاهها با آنها روبه رو هستند، در كشورهاي مختلف قوانين و تسهيلات گوناگوني براي حمايت از آنها به وجود آمده است و ايجاد فضاي مناسب براي كمك به رشد و توسعه آنها يكي از مسئوليتهاي اصلي دولتها است.
بنگاههاي كوچك و متوسط در كشورهاي مختلف جهان داراي شباهتهاي بسياري هستند اما با وجود اين، نمي توان تعريف واحد و يكساني از آنها به دست داد و هر كشور باتوجه به شرايط خاص خود، تعريفي از اين بنگاهها ارائه كرده است.
بيشتر اين تعريف ها براساس معيارهاي كمي مانند تعداد كاركنان و ميزان گردش مالي (TURNOVER) مطرح شده اند. مثلاً در ايالات متحده آمريكا، بنگاههايي را كه كمتر از 500 نفر پرسنل داشته باشند، شركت كوچك مي نامند. درحالي كه در آلمان شركتهايي را كه داراي كمتر از ده نفر پرسنل باشند. شركت كوچك و از ده تا 499 نفــر را شــركتهــاي متوسط محسوب مي كنند. ميزان گردش مالي شركتها نيز معيار ديگري براي طبقه بندي شركتهاي كوچك و متوسط در آلمان به شمار مي رود. شركتهايي كه گردش مالي آنها تا 25 ميليون يورو در سال باشد، شركت متوسط و شركتهايي كه گردش مالي آنها حدود 250 هزار يورو باشد، شركت كوچك به حساب مي آيند.
براساس معيارهاي اتحاديه اروپا نيز، صنايع كوچك و متوسط برحسب تعداد كاركنان و مبلغ گردش سرمايه سالانه تعريف مي شوند. براين اساس، بنگاهي كوچك يا متوسط ناميده مي شود كه تعداد كاركنان آن كمتر از 250 نفر باشد و مبلغ گردش مالي سالانه آن هم از 40 ميليـون يورو تجاوز نكند. در آسيا نيز براي طبقه بندي شركت هاي كوچك و متوسط از معيارهاي كمي مختلفي استفاده مي شود كه برخي از آنها عبارتند از: تعداد كاركنان، ارزش داراييها، ميزان گردش مالي سالانه، ميزان سرمايه هستند. هرچند اين تعاريف كمي، تقسيم بندي را راحت تر مي كند، اما معيارهاي كمي هميشه براي طبقه بندي شركتها روش مناسبي نيستند. مثلاً يك شركت فولادسازي كه مجموع كاركنان آن 500 نفر باشد، در صنعت فولاد يك شركت متوسط به حساب مي آيد، درحالي كه يك شركت خدماتي مانند يك شركت مشاوره مالي با حدود پانصد نفر پرسنل، يك شركت بزرگ در زمينه خودش محسوب مي شود. بنابراين، كيفيت و مشخصات كيفي شركتها نيز مهم است. به طور كلي،
معمولاً شركتها و بنگاههاي كوچك و متوسط از سه ويژگي كيفي برخوردارند:
1- وحدت مالكيت و مديريت؛
2-مالكيت فردي و خانوادگي؛
3-استقلال از ساير بنگاهها.
اهميت و نقش صنايع كوچك و متوسط
درمورد اهميت اين شركتها، همين بس كه حداقل 3/2 ميليون موسسه كوچك و متوسط در آلمان وجود دارد كه تعداد كاركنان آنها 20 ميليون نفر است و 70 درصد كل شاغلان اين كشور را در خود جاي داده اند.
در آمريكا نيز حدود 25 ميليون بنگاه كوچك وجود دارد كه بيش از 50 درصد از نيروي كار بخش خصوصي را دراختيار دارد. اين بنگاهها به تنهايي نيمي از توليد ناخالص داخلي ايالات متحده را تامين كرده و 96 درصد از كل صادرات اين كشور نيز توسط اين شركتها توليد مي شوند.
اين شركتها به دليل ويژگيهاي خاصي كه دارند، از كاركردهاي بي بديلي برخوردارند: شركتهاي كوچك از انعطاف پذيري بيشتري برخوردار بوده و كارآفريني، خلاقيت و نوآوري بيشتري در آنها صورت مي پذيرد. اين شركتها راحت تر مي توانند خود را با تغييرات پرشتاب محيطـــي و بحران ها تطبيق داده و نسبت به مولفه هاي محيطي همچون عوامل اقتصادي، اجتماعي، تكنولوژيكي سياسي، و قانوني سريعتر واكنش نشان دهند. گفتني است كه بيش از 55 درصد از نوآوريها و اختراعاتي كه در ايالات متحد آمريكا به ثبت مي رسد، در شركتهاي كوچك و متوسط رخ مي دهد.
بنگاههاي كوچك و متوسط عامل جذب و اشتغال بخش بزرگي از جمعيت كشورها و آموزش و تربيت نيروي كار ماهر هستند. به عنوان مثال در آلمان، 80 درصد از نيروي كار ابتدا جذب صنايع كوچك و متوسط مي شوند و آموزش هاي لازم و مهارتهاي حرفه اي موردنياز را كسب مي كنند، به گونه اي كه اين صنايع براي دانش آموزان و دانشجويان به كارگاهي براي كسب مهارتهاي فني و حرفه اي تبديل شده اند.
تامين نيروي انساني متخصص براي شركتهاي بزرگ، غالباً توسط شركتهاي كوچك و متوسط صورت مي گيرد. اين مسئله به صورت يكي از مشكلات كنوني اين گونه بنگاهها درآمده است، زيرا غالباً افراد متخصص پس از كسب تجربه در شركتهاي كوچك و متوسط، جــذب صنــايع بـزرگتر و جذاب تر مي شوند.
از آنجايي كه بنگاههاي كوچك و متوسط در مقايســه بــا صنايع بزرگ با سرمايه كمتري مي توانند به ايجاد اشتغال مبادرت كنند، تعداد مشاغلي كه اين دسته از شركتها ايجاد مي كنند بيشتر از شركتهاي بزرگ است.
امكــان ايجــاد مشـاغلي به صورت، »خويش فرما« (SELF-EMPLOYMENT) باعث مي شود تا كارآفرينان با انگيزه بيشتري به اين دسته از شركتها روي بياورند.
جذب و پذيرش كاركنان با شرايط خاص در اين بنگاههــا بــا سهـولت بيشتري صورت مي گيرد. اين شركتها توانسته اند امكان اشتغال براي افراد جوان، سالمندان، زنان، كاركنان پاره وقت و حتي افراد معلول نيز فراهم كنند.
دراين گونه بنگاهها به راحتي مي توان بدون نياز به برنامه ريزي و تغييرات گسترده در ساختار، گروههاي ميان وظيفه اي يا گروههاي كاري با تركيبي ازمتخصصان مختلف را گردهم آورد و از توان آنها استفاده كرد.
هزينه بيرون آمدن از صنعت براي اين گونه شركتها در مقايسه با شركتهاي بزرگ كمتر است .از اين رو بسياري از كشورهاي جهان توجه خاصي به اين گروه از بنگاهها دارند و با مطالعه و بررسي درمورد مسائل و مشكلات آنها سعي در استفاده از مزيتهاي گوناگوني دارند كه اين شركتها براي رشد اقتصادي ايجاد مي كنند.
نقش بنگاه های کوچک و متوسط در اقتصاد جهان نيزبه ویژه در موضوع اشتغال نیروي کار بسیار حایز اهمیت است.اين بنگاه ها با ایجاد اشتغال مولد و شایسته، عامل مهمي برای مبارزه با بیکاری بين المللي به شمار مي روند.اين در شرایطی است که دنیا با چالش جدی و مهاجرت برای کار در بین کشورها روبرواست، که مي توان با حمایت کشورهای توسعه یافته ،بنگاهای کوچک و متوسط را در کشورهای کمتر توسعه یافته ایجاد كرد.
تغيير فناوري توليد در دهههاي اخير و فاصلهگرفتن از توليد انبوه در صنايع بزرگ و گرايش به سمت توليد انعطافپذير در صنايع کوچک و متوسط، هر چند توانايي رقابت فعاليتهاي صنعتي کوچک را افزايش داده و منجر به انتقال فعاليتهاي اقتصادي از صنايع بزرگ به سمت صنايع کوچک شده، ولي اين موضوع به معناي حذف صنايع بزرگ و جايگزيني آن با صنايع کوچک نبوده بلکه روند حرکت، به سوي تعامل هر چه بيشتر اين دو با يکديگر بوده است. به گونهاي که تقسيم کار ميان صنايع کوچک و بزرگ به شکلي صورت پذيرفته که آنها به جاي رقابت با هم، يکديگر را کامل ميکنند.
جایگاه بنگاه های اقتصادی در ایران نشان مي دهد آنچه که به عنوان طبقهبندي واحدهاي صنعتي در ایران در نظر گرفته می شود این است که واحدهاي با کمتر از 10 نفر کارگر "خرد"، 10 تا 49 نفر کارگر "کوچک"، 50 تا 99 نفر کارگر "متوسط" و بالاتر از 100 نفر کارگر "بزرگ" ناميده ميشوند.
بر اساس گزارش وزارت صنعت، معدن و تجارت ایران تا پايان سال 1392 تعداد کارگاههاي کمتر از 50 نفر کارگر داراي پروانه بهرهبرداري صنعتي در کشور 83 هزار واحد بوده که سهمي معادل 91.5 درصد از کل تعداد واحدهاي داراي پروانه بهرهبرداري صنعتي را به خود اختصاص دادهاند. با اين وجود، سهم اين واحدها از سرمايه و اشتغال کل واحدهاي صنعتي به ترتيب 24.4 و 41.2 درصد است. در نقطه مقابل، کارگاههاي 50 نفر کارگر و بيشتر به رغم سهم پايين خود از تعداد پروانههاي بهرهبرداري موجود، سهم 6/75 و 8/58 درصدي به ترتيب از سرمايه و اشتغال کل واحدهاي صنعتي به خود اختصاص دادهاند که به مراتب بيش از کارگاههاي کمتر از 50 نفر کارگر است.
بر اساس آمارگيري بانک مرکزي ایران ، از کارگاه هاي بزرگ صنعتي سهم کارگاه هاي بزرگ صنعتي (100 نفر کارگر و بيشتر) از کل ارزش افزوده بخش صنعت در سال 1391 حدود 64 درصد است. بر اين اساس اگر کارگاه هاي کمتر از 100 نفر کارگر به عنوان بنگاه هاي کوچک و متوسط تلقي شوند، سهم بنگاه هاي کوچک و متوسط از کل ارزش افزوده 36 درصد است.
مشكلات بنگاههاي كوچك و متوسط
شركتهاي كوچك و متوسط در اغلب كشورهاي جهان با مشكلات نسبتاً مشابهي مواجه هستند.كمبود دانش اقتصادي، مالي و مديريتي بويژه در زمان تاسيس باعث بروز مشكلاتي براي اين نوع از شركتها مي شود به گونه اي كه گاهي يك فرد مجبور به انجام كارهاي تخصصي متعددي مي شود كه خارج از صلاحيت حرفه اي وي است.
به علت نبود مراجع حمايت كننده و اثرگذار، صنايع كوچك نمي توانند بر روي تغييرات محيطــي تــاثيـر بگذارند و همين مسئله آسيب پـذيري اين دسته از صنايع را افزايش مي دهد.
تامين منابع مالي براي اين شركتها در مقايسه با شركتهاي بزرگ مشكل تر است، بويژه آن كه بانكها شرايط سخت تري را ازنظر وثيقه و نرخ بهره بالاتري به آنان تحميل مي كنند.
تامين و حفظ نيروي انساني از مشكلات هميشگي اين بنگاهها است ،زيرا بيشتر متخصصان تمايل به فعاليت در شركتهاي بزرگ دارند و حتي ممكن است پس از كسب آموزشهاي لازم در صنايع كوچك، آن جا را ترك كنند.
اين صنايع نــه تنهـا غالباً از تجارب مديريتي بي بهـره اند، بلكه امكان استفاده از خدمات مشاوره اي متخصصان كارآمد را نيز به لحاظ محدوديت منابع مالي ندارند.
شرايط خاص فرهنگي در برخي از كشورها عموماً ممكن است براي اين شركتها جايگاهي از نظر مولدبودن قائل نباشد. مثلاً در كشور ما غالباً صنــايـع خــدماتي را مولد محسوب نمي كنند.
در بيشترموارد اين شركتهاي متوسط و كوچك فاقد هرگونه تشكل حمايت كننده در امور بازاريابي و صادرات هستند و اين امر هزينه هاي صادراتي و ريسك هاي مرتبط با آن را افزايش مي دهد.
كارآفرينان و بنيانگذاران اين صنايع وقتي به سن بازنشستگي مي رسند، با مشكل پيداكردن جــانشينـي شايسته براي خود مواجهند به گونه اي كه برخي از اين شركتها بعد از مدتي به علت همين مسئله ازبين مي روند.
به علت مزايا و قابليتهاي بسيار زياد شركتهاي كوچك و متوسط و نقش برجسته اي كه آنها در اقتصاد كشورها به ويژه با توجه به مسائل و مشكلاتي كه اين گروه از بنگاهها با آن روبرو هستند، در كشورهاي پيشرفته جهان حمايتهاي گوناگوني از اين شركتها به عمل مي آيد كه باعث افزايش كارايي آنها شده به گونه اي كه درحال حاضر بيشتر كشورهاي جهان شاهد افزايش تعداد اين گروه از شركتها هستند. در كشور ما نيز جا دارد تا با تاسيس شركت ها و موسسات تامين كننده مالي،اين نوآوران و ايده پردازان اقتصادي را حمايت كرده تا اين گونه حمايت ها در كشور نهادينه شود.
** دكتر عبدالرسول خليلي استاد دانشگاه وكارشناس مناطق آزاد و ویژه اقتصادی